امروز: جمعه 103 آذر 2

مادر نگاه خسته و تاریکت با من هزار گونه سخن دارد

با صد زبان به گوش دلم گوید رنجی که خاطر تو ز من دارد

دردا که از غبار کدورت ها ابری به روی ماه تو می بینم

سوزد چو برق خرمن جانم راسوزی که در نگاه تو ی بینم

چشمی که پر ز خنده و شادی بودتاریک و دردناک و غم آلود است

جز سایه ی ملال به چشمم نیستآن شعله ی نگاه پر از دود است

آرام خنده می زنی و دانمدر سینه ات کشاکش توفان است

لبخند دردناک تو ای مادرسوزنده تر ز اشک یتیمان است

تلخ است این سخن که به لب دارممادر بلای جان تو من بودم

اما تو ای دریغ گمان کردی فرزند مهربان تو من بودم

چون شعله ای که شمع به سر دارددائم ز جسم و جان تو کاهیدم

چون بت تو را شکستم و شرمم بادبا آنکه چون خدات پرستیدم

شرمنده من به پای تو می افتمچون بر دلم ز ریشه گنه ی باری است

مادر بلای جان تو من بودماین اعتراف سخت گنه کاری است

شهید دکتر علی شریعتی


 نوشته شده توسط طه ولی زاده در شنبه 85/4/24 و ساعت 6:9 عصر | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

نوای زمستان
طه ولی زاده
از زبان یک دانشجوی جامعه شناسی علامه طباطبایی خواهید خواند فردی که کورسو امیدی به آینده دارد : ...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 103
بازدید دیروز: 14
مجموع بازدیدها: 272613
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو
موسیقی وبلاگ من